*محمد مهدی نازنینم**محمد مهدی نازنینم*، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
پسرم ازنظرتاریخ قمریپسرم ازنظرتاریخ قمری، تا این لحظه: 13 سال و 18 روز سن داره

تمومه زندگیم محمد مهدی

11 روز تا تولد نفسم

ای قبله گاه عشق من ...   ای نازنین ترینم ...   بی توزیستن برای من ممکن نیست ...   کاش میتوانستم ازچشمهای توسیراب شوم ...   ای خورشید سرزمین عاشقی من ...   دلبندم   دوستت دارم برای همیشه           ...
31 فروردين 1394

12 روز تا میلاد پسر نازم

        توبزرگ میشوی و بزرگتر.... ومن هر روز دلتنگ روزهای کودکی ات میشوم روزهای نوزادی . روزهایی که به غیر از آغوش  ماْوایی نداشتی . دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت سپری شد . خیلی زود گذشت. روزی که خدا فرشته ای را به من هدیه داد تا زین پس نگهدار او باشم . امانتدار خدا هستم تا از تو پاسداری کنم .   ازتو و زیباییهایت. مبارک باشد چهارمین سال میلادت ....   هرروز که میگذرد عشق من به تو صد چندان میشود سه سال و ده ماه و پنج روز از آمدنت میگذرد، تو بزرگ میشوی و من هر روز که میگذرد ...
31 فروردين 1394

وجودت انگیزه است برای بودن

تکثیر تو در هر ثانیه از زندگیم  یعنی  :   قشنگ ترین تکراری که هیچ وقت تکراری نمی شود !     13 رجب ، سالروز میلاد محمد مهدی گلمونه ، از همین امروز شمارش   معکوس تا تولد چهار سالگی یکی یه دونه ی ما شروع میشه.   آقابزرگ کوچولوی ما :   پیشاپیش تولدت مبارک.       ...
31 فروردين 1394

عشق من ، ماه زیبای تولدت مبارک.

پلک جهان می پرید دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود خواهد آمد .     تو کنارم باشی ..... من عمیق تر نفس می کشم تا تمام عطرت سهم من باشد تو کنار من باشی ... حال من خوب است خیلی خوب     باید عاشق شد عاشق همان لحظه های قد کشیدنت و هرروز بزرگ تر شدنت عاشق دستان مهربانی که با بخشیدنت به زندگی ام نگرانی آمدن پاییز و زمستان و طوفان را از یادم برده است عاشق گرمای تنت آن زمان که کودکانه در آغوشم جای می گیری وصف ناپذیر است زم...
31 فروردين 1394

بهترین سرگرمی گل پسرم

پسر نازنینم با اینکه من از شخصیت مرد عنکبوتی و بن تن و امثال اونها از اول متنفر بودم ولی تو به طرز عجیبی عاشق این شخصیتها و تمام شخصیتهای خشن هستی و تقریبا کل شبانه روزت رو با اونا میگذرونی مخصوصا بازیهای کامپیوتری اون شخصیتها ، و هر کاری هم میکنیم دست بردار اون شخصیتها نیستی. اینم بگم الان که داری نزدیک چهار سالگی میشی خیلی زیاد به کار با کامپیوتر وارد شدی حتی خیلی از بازیایی رو که ما بزرگترها نمیتونیم نصب کنیم تو خودت براحتی نصب میکنی و میگی دیدید گفتم اینطوری نصب میشه. هر جا هم بریم اگه بازی کامپیوتری باشه اونجا میمونی اما اگه نباشه حتی یه دقیقه اونجا نمیمونی ، بخاطر همین تقریبا هر جا که میریم چه نزدیک و چه دور باید با خودمون لپ تاب...
29 فروردين 1394

پسرک خوش قولم

پسرک خوش قولم سلام  امروز تو یه کاری کردی که خیلی بهت امیدوار شدم. گیر داده بودی به یه ماشین خیلی ساده و به درد نخور که برات بخرم و منم راضی نبودم چون میدونستم دو دقیقه ای میخواد خراب بشه ، ولی از بس که تو اصرار کردی و گفتی من اینو میخوام ، منم گفتم به یه شرطی برات میخرم که بیای ببرمت حموم  تو هم سریع قبول کردی و من داشتم از تعجب شاخ در میاوردم چون تو از حموم خیلی بدت میاد و به همین راحتی نمیشه ببریمت حموم خلاصه ماشینو باز کردی و اومدی بازی کنی ولی همون لحظه اول ماشینو گذاشتی کنار و یه دفعه متوجه شدیم بدو بدو رفتی حموم  هممون تعجب کردیم . وقتی ازت پرسیدم تو که از حموم میترسی برای چی اومدی حموم ؟! ...
27 فروردين 1394

سفر زیارتی - تفریحی قم

از تاریخ دوم تا هفتم فروردین ماه ، برای عوض شدن روحیه ی قند عسلم رفتیم قم که هم تفریح باشه ،هم زیارت و هم تجدید پیمانی با حضرت معصومه (سلام الله) و امام زمان (عج الله) باشه ، که الحمدلله خیلی خوش گذشت . در واقع اولین مسافرتی بود که اذیتمون نکردی . آخه از نوزادی تا حالا هرجا میرفتیم کارت فقط گریه و بهونه گرفتن بود ، اما تو این سفر رکورد شکستی و اذیتمون نکردی. خیلی بهمون خوش گذشت ، مخصوصا که نزدیک حرم حضرت معصومه (سلام الله) یه شهربازی سر پوشیده بود که یاد گرفته بودی همش میرفتی اونجا و تقریبا روزی بیست سی هزار تومن بازی کامپیوتری میکردی که بازی عنکبوتا بود و چون خیلی وحشتناک بود دوسش داشتی و به زور از اون بازی جدات میکردیم. فقط حیف که...
27 فروردين 1394